سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خواندنی‌های جالب راجع به همه چیز

گنجشک و خدا

روزها گذشت و گنجشگ با خدا هیچ نگفت    . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین مار پر گشودی.
گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو ریخت ...
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد ...

 

راستی شما چی از زندگی فهمیده اید؟!...

- فهمــیده ام که باز کردن پاکت شیر از طرفی که نوشته "از این قسمت باز کنید” سخت تر از طرف دیگر است. ?? ساله

-
فهمــیده ام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی یخ راه بری. ?? ساله

-
فهمــیده ام که نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد بدون آنکه به زنت بگویی "دوستت دارم”. ?? ساله

-
فهمــیده ام که وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت بروم . ?? ساله

-
فهمــیده ام که می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند. ?? ساله

-
فهمــیده ام که وقتی مامانم میگه "حالا باشه تا بعد” این یعنی "نه” . ? ساله

-
فهمــیده ام که من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم. ?? ساله

-
فهمــیده ام که بیش تر چیزهای که باعث نگرانی من می شوند هرگز اتفاق نمی افتند. ?? ساله

-
فهمــیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم،آن را به نحو احسن انجام می دهم. ?? ساله

-
فهمــیده ام که وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد می زنند ، من می ترسم . ? ساله

-
فهمــیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به سوی داشتن یک "زندگی خوب” حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند. ??ساله

-
فهمــیده ام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم ، نفر جلوی من اصلا عجله ندارد. ?? ساله

-
فهمــیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام. ?? ساله

-
فهمــیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل رفع همان مشکل و اعلام رفع مشکل به همه. ?? ساله

-
فهمــیده ام که اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید. ?? ساله

-
فهمــیده ام که در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم. ?? ساله

-
فهمــیده ام که عاشق نبودن گناه است. ??ساله

-
فهمــیده ام هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است و یا غیر اخلاقی و یا چاق کننده. ??ساله

-
فهمــیده ام مبارزه در زندگی برای خواسته هایت زیباست اما تنها در کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند! ?? ساله

-
در زندگى فهمــیده ام در فکر عوض کردن همسرم نباشم. خودمو عوض کنم و وفق بدم به موقعیتها و مراحل مختلفه زندگیم تا بتونم با بینش واضح زندگیم رو با خوشحالى و سرور ادامه بدم ??ساله

-
هر کسى مسئول خودش هست، هرکسى تو قبر خودش میخوابه، من باید آدم درستى باشم.?? ساله

-
فهمــیده ام که وقتی طرف مقابل داد میزند صدایش به گوشم نمیرسد بلکه از ان رد می شود. ??ساله

-
فهمــیده ام هرکس فقط و فقط به فکر خودشه، مرد واقعی اونه که همیشه و در همه حال به شریکش هم فکر کنه بی منت. ?? ساله

-
فهمــیده ام برای بدست آوردن چیزی که تا بحال نداشتی باید بری کاری رو انجام بدی که تا بحال انجامش نداده بودی! ?? ساله

-
من هنوز چیزی نفهمیدم, فعلا قضیه خیلی مبهمه. ?? ساله

-
من هم فهمیده ام همه چی رو با هم نمیشه داشت گاهی عشق ، گاهی پول ، گاهی آرامش. ?? ساله

راستی شما چی از زندگی فهمــیده اید؟!!



[ شنبه 90/2/24 ] [ 8:27 عصر ] [ هادی گرافبک ]

نظر