ازدواج مردهای جوان با زن های میانسال پدیده نوظهوری نیست. اما باوجود مخالفت خانواده ها روزبه روز شایع تر می شود.
همشهری: ازدواج مردهای جوان با زن های میانسال پدیده نوظهوری نیست. اما باوجود مخالفت خانواده ها روزبه روز شایع تر می شود. نگاه جامعه به این پدیده، نگاه مثبت و خوشبینانه ای نیست و هنوز هم که هنوز است با مقاومت روبه رو می شود.
دکتر بهنام اوحدی روانپزشک درباره این سبک ازدواج گفتگویی با همهشری داشته که در زیر می خوانید:
آقای دکتر چه عواملی باعث گرایش یک مرد جوان به زنی میانسال میشود؟
کم داشت ها در دوره رشدی پرورشی کودک می توانند بستر مناسبی برای این قضیه ایجاد کند؛ به عنوان مثال مادری پسرش را به شکلی غیر منطقی به خودش وابسته می کند؛ یعنی بیش از حد معمول به او توجه می کند. همه نیازهای مالی و عاطفی اش را تامین می کند. اجازه نمی دهد کسی به پسرش از گل نازکتر بگوید. محیط امنی را می سازد که درآن همه چیز به نفع پسر و در خدمت آسایش اوست. این پسر در انتخاب همسر، سراغ کسی می رود که خدمات مادر را به او ارائه کند و نگذارد آب توی دلش تکان بخورد.
دکترواحدی
از طرفی دیگر مادری که رفتار خوب و درستی با پسرش ندارد، در ریزترین و جزیی ترین امور شخصی اش دخالت می کند، اجازه نمی دهد برای زندگی خودش تصمیم بگیرد، دائم از او انتقاد می کند و با تمام قوا می خواهد سرکشی های پسر را سرکوب کند. این بار هم پسر، زنی را برای همسری انتخاب می کند که از خودش مسن تر باشد. حتی زنی از نسل مادر. چرا که می خواهد به مادر ثابت کند زنان هم سن یا هم نسل مادر، او را پذیرفته اند. معمولا زنان میانسال زنان موفقی هستند. سال ها کار کرده اند و از موقعیت مالی و پایگاه اجتماعی هم برخوردارند. پسر با این کار می خواهد بگوید طوری قبولش دارد که حاضرند عمری را با او سپری کند.
امروزه تعداد زیادی از مادران در رابطه با فرزند پسرشان دچار یکی از این حالت های افراطی می شوند. دوران سه تا پنج سالگی مقطع حساسی است و بر خلاف این تصور غلط که مساله هویت در دوره نوجوانی اهمیت پیدا می کند، بخش عمده هویت افراد در این دوره شکل می گیرد و در نوجوانی به اوج خودش می رسد.
یک جوان تازه فارغ التحصیل شده که هیچ مال و مکنتی ندارد فکر می کند اگر بخواهد با دختری هم سن خودش ازدواج کند باید مسؤولیت تامین مخارج و هزینه های او را هم به دوش بکشد. این طور می شود که به فکر ازدواج با زنی با وضعیت مالی بهتر می افتد.
جامعه چه نقشی در پر رنگ تر یا کم رنگ تر شدن این پدیده بازی می کند؟
متاسفانه در جامعه ما مهارت های زندگی نه به دخترها آموزش داده می شود و نه به پسرها. حالا در این مورد خاص دختری بیست و چند ساله را تصور کنید که تا چند ماه دیگر دندانپزشک می شود و شاگرد اول دانشگاه است اما نمی داند در صورت لزوم چطور باید یک نامه اداری بنویسد. نمی تواند حق خودش را از جامعه بگیرد و دائم باید کسی مراقب او باشد تا صدمه نبیند. بعضی پسرها فکر می کنند چرا با دخترهایی ازدواج کنیم که نمی توانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. پسرترجیح می دهد با زنی که رشد شخصیتی پیدا کرده است و از پس زندگی و مشکلات آن بر می آید، زندگی کند. کسی که یار شاطر باشد نه بار خاطر.
خیلی ها شرایط اقتصادی را در بروز چنین پدیدهای دخیل می بینند. نظر شما چیست؟
البته شرایط نابسامان اقتصادی یکی از عوامل موثر در این امر است. یک جوان تازه فارغ التحصیل شده که هیچ مال و مکنتی ندارد فکر می کند اگر بخواهد با دختری هم سن خودش ازدواج کند باید مسؤولیت تامین مخارج و هزینه های او را هم به دوش بکشد. این طور می شود که به فکر ازدواج با زنی با وضعیت مالی بهتر می افتد. زنها اوضاعشان خیلی بهتر از مردهاست. استخدام زنها طی چند سال اخیر به چند دلیل زیاد شده است. اولویت با خانم هاست چون آنها منضبط ترند، توقع حقوقی به نسبت کمتر از مطالبات مردها را دارند، در عین حال که برای آینده شان برنامه ریزی می کنند، ولخرجی نمی کنند، اهل پس انداز کردن هستند، وام می گیرند و خانه و ماشین می خرند و زندگی مستقلی را برای خودشان می سازند.
پس یک زن میانسال چرا می پذیرد که با مردی که از خودش خیلی کوچکتر است ازدواج کند؟
از عهد باستان تا به امروز مردها همه چیز را با پول میخرند. گاهی زنی که در جایگاه مردانه قرار گرفته و دارای قدرت است هم همین کار را می کند. با ازدواج با یکی جوان تر از خودش زیبایی و نیروی جوانی او را می خرد. زنها _ خلاف تصور رایج _ بعد از سن سی و پنج سالگی سرشار از جوانی می شوند. اما وقتی به سنین میانسالی می رسند، فشارهای جسمی را احساس می کنند. نکته دیگر اینکه نمی شود هیجان خواهی را نادیده گرفت. شخصیت دو جزء دارد؛ سرشت و منش. سرشت کاملا ژنتیکی است. از لحظه ای که نطفه بسته می شود، به وجود می آید و از چهار جزء تشکیل میشود؛ ?. تازه خواهی و تنوع طلبی. ?. پاداش مداری. ?. پشتکار و سخت کوشی.
?. مقابله با آسیب ها. منش هم سه جزء دارد و رشدی و پرورشی است:?. همکاری. ?. خودفراروی ?.خود راهبری.
زنهایی که شخصیت خودشیفته دارند و حاضر نیستند با پیری کنار بیایند، پیوستن به یک مرد جوان باعث می شود تا روحیه شان بالا برود و دیگران هم مبادا این فکر را به مخیله شان راه بدهند که آنها دیگر کانون توجه نیستند
آقای دکتر اوحدی، تیپهای شخصیتی خاصی از زنان دست به چنین ازدواج هایی می زنند؟
بله، زنهایی که شخصیت خودشیفته دارند. آنها خود را مرکز اتفاقات جهان می دانند و به زیبایی خودشان بسیار اهمیت می دهند. حتما دیده اید خانم هایی را که به محض ورود به دهه ?? زندگیشان بیشتر ورزش می کنند. مراقب تناسب اندام خود هستند. دائما رژیم می گیرند، با کرم های جور واجور از پوستشان مواظبت می کنند و حاضر نیستند با پیری کنار بیایند. پیوستن به یک مرد جوان باعث میشود تا روحیه شان بالا برود و دیگران هم مبادا این فکر را به مخیله شان راه بدهند که آنها دیگر کانون توجه نیستند.
زنهایی با شخصیت نمایشگر هم همین عملکرد را دارند. قضاوت دیگران درباره آنها بسیار مهم است. وقتی با مرد جوان، رشید و زیبایی در خیابان راه می روند، می خواهند نظر دیگران را جلب کنند و به آنها ثابت کنند که به قدری پذیرفته شده هستند که مردجوانی که می توانست با زن جوان تر و شاداب تر از او ازدواج کند، او را انتخاب کرده است.
وقتی از عشق صحبت می کنیم همه چیز مثبت و خوب است. اما آیا احتمال نمی رود که حتی با وجود عشق، اختلاف سنی بتواند خطر شکست ازدواج را بالا ببرد؟
من به عنوان یک روانشناس ازدواج هم سن را هم توصیه نمی کنم. اگر ازدواج های همسالان ایده آل بود که دادگاه های خانواده این طور شلوغ نبودند. اصلا برای ما سه سال بزرگتر و سه سال کوچکتر همان هم سن تلقی می شود. به نظر من یک مرد می تواند با زنی ?? سال کوچکتر و ?? سال بزرگتر از خودش ازدواج کند. همه چیز بستگی به سازگاری دو طرف دارد. پیش آمده که یک دختر ?? ساله با مردی ?? ساله ازدواج می کند و در کنار هم به خوبی زندگی می کنند. چون می توانند خود را با علایق یکدیگر تطبیق دهند.
فرزندان این ازدواج ها در آینده دچار مشکل می شوند؟
نه. چه مشکلی؟! مگر بچه هر روز شناسنامه پدر و مادرش را چک می کند؟ اتفاقا این مادرها دارای شخصیت های محکمی هستند و توانمندی بالایی در اداره امور و مشکلات از خود نشان می دهند. طبیعی است وقتی بچه مادرش را این طور می بیند از او درس می گیرد و تحسینش می کند.
دکتر بهنام اوحدی روانپزشک درباره این سبک ازدواج گفتگویی با همهشری داشته که در زیر می خوانید:
آقای دکتر چه عواملی باعث گرایش یک مرد جوان به زنی میانسال میشود؟
کم داشت ها در دوره رشدی پرورشی کودک می توانند بستر مناسبی برای این قضیه ایجاد کند؛ به عنوان مثال مادری پسرش را به شکلی غیر منطقی به خودش وابسته می کند؛ یعنی بیش از حد معمول به او توجه می کند. همه نیازهای مالی و عاطفی اش را تامین می کند. اجازه نمی دهد کسی به پسرش از گل نازکتر بگوید. محیط امنی را می سازد که درآن همه چیز به نفع پسر و در خدمت آسایش اوست. این پسر در انتخاب همسر، سراغ کسی می رود که خدمات مادر را به او ارائه کند و نگذارد آب توی دلش تکان بخورد.
دکترواحدی
از طرفی دیگر مادری که رفتار خوب و درستی با پسرش ندارد، در ریزترین و جزیی ترین امور شخصی اش دخالت می کند، اجازه نمی دهد برای زندگی خودش تصمیم بگیرد، دائم از او انتقاد می کند و با تمام قوا می خواهد سرکشی های پسر را سرکوب کند. این بار هم پسر، زنی را برای همسری انتخاب می کند که از خودش مسن تر باشد. حتی زنی از نسل مادر. چرا که می خواهد به مادر ثابت کند زنان هم سن یا هم نسل مادر، او را پذیرفته اند. معمولا زنان میانسال زنان موفقی هستند. سال ها کار کرده اند و از موقعیت مالی و پایگاه اجتماعی هم برخوردارند. پسر با این کار می خواهد بگوید طوری قبولش دارد که حاضرند عمری را با او سپری کند.
امروزه تعداد زیادی از مادران در رابطه با فرزند پسرشان دچار یکی از این حالت های افراطی می شوند. دوران سه تا پنج سالگی مقطع حساسی است و بر خلاف این تصور غلط که مساله هویت در دوره نوجوانی اهمیت پیدا می کند، بخش عمده هویت افراد در این دوره شکل می گیرد و در نوجوانی به اوج خودش می رسد.
یک جوان تازه فارغ التحصیل شده که هیچ مال و مکنتی ندارد فکر می کند اگر بخواهد با دختری هم سن خودش ازدواج کند باید مسؤولیت تامین مخارج و هزینه های او را هم به دوش بکشد. این طور می شود که به فکر ازدواج با زنی با وضعیت مالی بهتر می افتد.
جامعه چه نقشی در پر رنگ تر یا کم رنگ تر شدن این پدیده بازی می کند؟
متاسفانه در جامعه ما مهارت های زندگی نه به دخترها آموزش داده می شود و نه به پسرها. حالا در این مورد خاص دختری بیست و چند ساله را تصور کنید که تا چند ماه دیگر دندانپزشک می شود و شاگرد اول دانشگاه است اما نمی داند در صورت لزوم چطور باید یک نامه اداری بنویسد. نمی تواند حق خودش را از جامعه بگیرد و دائم باید کسی مراقب او باشد تا صدمه نبیند. بعضی پسرها فکر می کنند چرا با دخترهایی ازدواج کنیم که نمی توانند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند. پسرترجیح می دهد با زنی که رشد شخصیتی پیدا کرده است و از پس زندگی و مشکلات آن بر می آید، زندگی کند. کسی که یار شاطر باشد نه بار خاطر.
خیلی ها شرایط اقتصادی را در بروز چنین پدیدهای دخیل می بینند. نظر شما چیست؟
البته شرایط نابسامان اقتصادی یکی از عوامل موثر در این امر است. یک جوان تازه فارغ التحصیل شده که هیچ مال و مکنتی ندارد فکر می کند اگر بخواهد با دختری هم سن خودش ازدواج کند باید مسؤولیت تامین مخارج و هزینه های او را هم به دوش بکشد. این طور می شود که به فکر ازدواج با زنی با وضعیت مالی بهتر می افتد. زنها اوضاعشان خیلی بهتر از مردهاست. استخدام زنها طی چند سال اخیر به چند دلیل زیاد شده است. اولویت با خانم هاست چون آنها منضبط ترند، توقع حقوقی به نسبت کمتر از مطالبات مردها را دارند، در عین حال که برای آینده شان برنامه ریزی می کنند، ولخرجی نمی کنند، اهل پس انداز کردن هستند، وام می گیرند و خانه و ماشین می خرند و زندگی مستقلی را برای خودشان می سازند.
پس یک زن میانسال چرا می پذیرد که با مردی که از خودش خیلی کوچکتر است ازدواج کند؟
از عهد باستان تا به امروز مردها همه چیز را با پول میخرند. گاهی زنی که در جایگاه مردانه قرار گرفته و دارای قدرت است هم همین کار را می کند. با ازدواج با یکی جوان تر از خودش زیبایی و نیروی جوانی او را می خرد. زنها _ خلاف تصور رایج _ بعد از سن سی و پنج سالگی سرشار از جوانی می شوند. اما وقتی به سنین میانسالی می رسند، فشارهای جسمی را احساس می کنند. نکته دیگر اینکه نمی شود هیجان خواهی را نادیده گرفت. شخصیت دو جزء دارد؛ سرشت و منش. سرشت کاملا ژنتیکی است. از لحظه ای که نطفه بسته می شود، به وجود می آید و از چهار جزء تشکیل میشود؛ ?. تازه خواهی و تنوع طلبی. ?. پاداش مداری. ?. پشتکار و سخت کوشی.
?. مقابله با آسیب ها. منش هم سه جزء دارد و رشدی و پرورشی است:?. همکاری. ?. خودفراروی ?.خود راهبری.
زنهایی که شخصیت خودشیفته دارند و حاضر نیستند با پیری کنار بیایند، پیوستن به یک مرد جوان باعث می شود تا روحیه شان بالا برود و دیگران هم مبادا این فکر را به مخیله شان راه بدهند که آنها دیگر کانون توجه نیستند
آقای دکتر اوحدی، تیپهای شخصیتی خاصی از زنان دست به چنین ازدواج هایی می زنند؟
بله، زنهایی که شخصیت خودشیفته دارند. آنها خود را مرکز اتفاقات جهان می دانند و به زیبایی خودشان بسیار اهمیت می دهند. حتما دیده اید خانم هایی را که به محض ورود به دهه ?? زندگیشان بیشتر ورزش می کنند. مراقب تناسب اندام خود هستند. دائما رژیم می گیرند، با کرم های جور واجور از پوستشان مواظبت می کنند و حاضر نیستند با پیری کنار بیایند. پیوستن به یک مرد جوان باعث میشود تا روحیه شان بالا برود و دیگران هم مبادا این فکر را به مخیله شان راه بدهند که آنها دیگر کانون توجه نیستند.
زنهایی با شخصیت نمایشگر هم همین عملکرد را دارند. قضاوت دیگران درباره آنها بسیار مهم است. وقتی با مرد جوان، رشید و زیبایی در خیابان راه می روند، می خواهند نظر دیگران را جلب کنند و به آنها ثابت کنند که به قدری پذیرفته شده هستند که مردجوانی که می توانست با زن جوان تر و شاداب تر از او ازدواج کند، او را انتخاب کرده است.
وقتی از عشق صحبت می کنیم همه چیز مثبت و خوب است. اما آیا احتمال نمی رود که حتی با وجود عشق، اختلاف سنی بتواند خطر شکست ازدواج را بالا ببرد؟
من به عنوان یک روانشناس ازدواج هم سن را هم توصیه نمی کنم. اگر ازدواج های همسالان ایده آل بود که دادگاه های خانواده این طور شلوغ نبودند. اصلا برای ما سه سال بزرگتر و سه سال کوچکتر همان هم سن تلقی می شود. به نظر من یک مرد می تواند با زنی ?? سال کوچکتر و ?? سال بزرگتر از خودش ازدواج کند. همه چیز بستگی به سازگاری دو طرف دارد. پیش آمده که یک دختر ?? ساله با مردی ?? ساله ازدواج می کند و در کنار هم به خوبی زندگی می کنند. چون می توانند خود را با علایق یکدیگر تطبیق دهند.
فرزندان این ازدواج ها در آینده دچار مشکل می شوند؟
نه. چه مشکلی؟! مگر بچه هر روز شناسنامه پدر و مادرش را چک می کند؟ اتفاقا این مادرها دارای شخصیت های محکمی هستند و توانمندی بالایی در اداره امور و مشکلات از خود نشان می دهند. طبیعی است وقتی بچه مادرش را این طور می بیند از او درس می گیرد و تحسینش می کند.
[ سه شنبه 90/3/24 ] [ 6:24 عصر ] [ هادی گرافبک ]