داستان از این قرار است که فرزاد فتاحی ناغانی سرباز وظیفهای که بر اساس شواهد موجود در حین خدمت سربازی در زاهدان در تاریخ 21/9/88 تحت تنبیه فیزیکی قرار گرفته و سپس به مدت 96 ساعت در سلول انفرادی حبس و پس از آن موظف به انجام کارهای سنگین می گردد.
مثل اینکه داستان اطاله رساندن حق به صاحب حق پایانی ندارد و اطاله ی مجازات باطل نیز. بعد از خانه نشین شدن فرزاد، بیمهاش قطع شده و با گذشت بیش از 19 ماه، نه کمک مالی، نه حق نگهداری از بیمار و نه دیه ای پرداخت شده است. مخارج به طور کل برعهدهی خودشان بوده است(بنا بر اظهارات پدر،این حادثه در طول مدت تنها 7 ماه، بیش از 15 میلیون تومان بدهکاری برای خانواده ایجاد کرده است). مشکل بیمه ی او به تازگی برطرف شده بود. اینک فرزاد که دوره آموزشی خود را در صحت کامل جسمانی در خوزستان پشت سر گذاشته بود، به لطف تدابیر فرماندهی ... زاهدان از قسمت ناف به پایین دچار فلج کامل گردیده است.
از هم صحبت شدن با پدر فرزاد احساس تاسف است که در آدمی زنده می شود. کسی که بیش از 4 سال از عمر خود را در جبهه های جنوب گذرانده بود و مانند بسیاری دیگر از همرزمانش هیچ مدرکی برای نشان دادن خدمتش به "خلق الله" نداشت تا خدمتش نزد "الله" بیشتر محفوظ بماند، که شاید اگر آن مدارک بود، فرزادش را از خدمت معاف می کرد تا اینگونه شاهد پرپر شدن جگر گوشه اش نباشد.
بیشترین چیزی که در کلامش موج می زد، حس دلسوزی و نگرانی بود، آن هم نه برای فرزند خویش که برای کشور و دیگر فرزندان و سربازان این مرز پرگهر؛ بعد از دوسال دوندگی، بسیاری از نقاط ضعف و نارسائی ها را دریافته بود و بیشترین فریادش برای این بود که این نارسائی ها رفع شود، آن هم برای دیگران. عمق مشکلاتش را با نامه نگاری های فراوان برای ارگان های رسمی و اغلب مقام های قانونی کشور فرستاده بود، اما کوچکترین یاری دریافت نکرده بود.
از بی عدالتی ها و بی انصافی هایی که در حق او و فرزندش روا داشته بودند گفت، از تهدیدهایی که شده بود تا دست از احقاق حق خود بردارد. از بی اهمیتی جان و وقت مردم در نزد مسئولین گفت و اینکه بجای اینکه فرد مسئول در این حادثه را مجازات کنند، تازه به او ترفیع نیز داده اند. تمام راهکارهای قانونی را رفته بود و آرزو داشت تا به حقش از طریق قانون برسد، شاید که تمام باورهایش و آنچه برای آن جنگیده بود بیش از این در ذهن خود و خانواده اش بی ارزش نشود.
اما داستان از این قرار است که فرزاد فتاحی ناغانی سرباز وظیفهای که بر اساس شواهد موجود در حین خدمت سربازی در زاهدان در تاریخ 21/9/88 تحت تنبیه فیزیکی قرار گرفته و سپس به مدت 96 ساعت در سلول انفرادی حبس و پس از آن موظف به انجام کارهای سنگین می گردد. در این بین از درد کمر شکایت می کند که در تاریخ 30/9/88 مورد معاینه توسط بهیار پادگان قرار گرفته که صرفا به تجویز پماد و مسکن منجر می شود. پس از این مدت، سرباز وظیفه دچار اختلال حرکت اندام تحتانی شده که به بیمارستان علی بن ابیطالب(ع)زاهدان اعزام و در تاریخ 1/10/88 پذیرش می شود. در تاریخ 2/10/88 با تشخیص احتمال آبسه اپیدورال(آبسه نخاعی) و با هماهنگی سرویس جراحی اعصاب به بیمارستان خاتم الانبیا(ص) زاهدان اعزام می شود. در همان تاریخ پس از اقدامات تشخیصی (MRI) و مشاوره تخصصی تحت عمل جراحی تخلیه آبسه ناحیه اپیدورال نخاع قرار گرفته و پس از آن نیز تحت اقدامات درمانی و آنتی بیوتیک قرار میگیرد. در تاریخ 17/10/88 از بیمارستان مرخص شده، به تهران مراجعه نموده و در بیمارستان بعثت ناجا بستری میشود. نهایتا در تاریخ 4/11/88 از بیمارستان مرخص و به منزل فرستاده میشود!!!
پس از آن با ارجاع شکایت و با تشکیل جلسات کمیسیون پزشکی و پزشکی قانونی، درحالی که نامبرده براساس معاینات بالینی و گزارش پزشکی قانونی و مشاورههای تخصصی دچار فلج اندام تحتانی دوطرفه شده و از کار افتاده تلقی گردیده است؛ نتیجه کمیسیون بدین شکل اعلام می گردد:
" نامبرده مبتلا به عارضه حاد آبسه نخاعی بوده که هر چه سریعتر لازم بوده تحت معاینهی پزشکی و اقدامات درمانی و جراحی قرار میگرفته که در صورت اقدام پزشکی به موقع قابل درمان کامل بوده است. بر اساس مدارک و شواهد موجود و اظهارات طرفین، کوتاهی و سهل انگاری توسط مسئولین مربوط نسبت به شکایت و علائم بیمار صورت گرفته و از زمان اعلام مشکل کمر درد توسط بیمار تا اعزام به بیمارستان چندین روز فاصله افتاده و بر اساس پرونده بیمارستانی نیز از دو روز قبل از پذیرش بیمارستان اختلال حرکتی و علائم عصبی داشته که به جای معاینه توسط پزشک، توسط بهیار پادگان ویزیت و مسکن تجویز شده است! تاخیر در تشخیص و اقدامات درمانی و جراحی منجر به بروز عوارض و مشکلات فعلی بیمار شده و قصور مسئولین نظامی پادگان مربوطه در این زمینه بدلیل عدم معاینه پزشک در پادگان و تاخیر در اعزام و انجام اقدامات درمانی محرز است که قصور مزبور به طور کامل (صد در صد) منجر به بروز عوارض فعلی برای نامبرده شده است."
حال سوال اصلی این است که در این میان چه کسی پاسخگوی خانه نشین کردن و فلج نمودن یک نیروی جوان کشور است که تحت مسئولیت قوای نظامی قرار گرفته است و چه کسی پاسخگوی بر باد دادن عمری زحمت یک پدر و مادر است که اینک در سنینی که بایستی به ثمر نشستن تلاش شان را نظاره کنند صبح و شام به دنبال تهیهی قرض و وام شوند تا با مرارتی دوچندان فرزند از کار افتاده را اداره نمایند! چه کسی پاسخگوی آیندهی ویران شدهی اوست؟! واقعا چه کسی پاسخگو است؟!!!
[ یکشنبه 90/5/2 ] [ 2:31 عصر ] [ هادی گرافبک ]